معنی تکیه کلام زنان

لغت نامه دهخدا

تکیه ٔ کلام

تکیه ٔ کلام. [ت َ ی ِ ی ِ ک َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کلمه ای که در تکلم داخل کنند بدون آنکه دارای معنی باشد. (ناظم الاطباء). حرف بارگیر. (مجموعه ٔ مترادفات ص 97). بعضی کسان بهنگام گفتگو کلمه ای را که در بیان موضوع اثری ندارد مکرر بیان کنند و چنین کلمات را تکیه کلام آنان نامند. این تکیه کلام گاهی مبهمات است مانند بسیار، بهمان، چه چیز و ذلک و مانند آن و گاهی ترکیبی یا جمله ای است که معنی اصلی آن مقصود گوینده نیست. گویند تکیه ٔ کلام فلان کس «چیز» است یعنی فلان در گفتار خود بی اراده و نظر بمعنی خاصی کلمه ٔ «چیز» را بکرات بکار برد.


تکیه

تکیه. [ت َک ْ ی َ / ی ِ] (از ع، اِمص) لفظ عربی است بمعنی پشت به چیزی گذاشتن. (غیاث اللغات):
بر فضل تست تکیه ٔ امید او از آنک
پاشنده ٔ عطایی و پوشنده ٔ خطا.
خاقانی.
مرا تکیه جان پسر بر عصاست
دگر تکیه بر زندگانی خطاست.
سعدی.
|| بمعنی اعتماد مجاز است. به لفظ کردن و زدن و دادن و آوردن و داشتن مستعمل. (غیاث اللغات) (آنندراج). استناد و اعتماد. (ناظم الاطباء):
تکیه بر حسن عهد بوالفتح است
شادی از حفظ و نظم قرآن است.
مسعودسعد.
روز بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار.
سعدی.
|| (اِ) بمعنی متکا نیزآمده و بمعنی چیزی که بر آن پشت گذارند... و در بهار عجم نوشته که تکیه بالش و چیزی که بر آن تکیه زنند. و این فارسی است و مأخوذ است از تکاه بر وزن کلاه که در عربی بدین معنی آمده. (غیاث اللغات) (آنندراج). در هند تکیه بالش را گویند و در فارسی بالش و نازبالش و بالین و نازبالین وپشتی. (آنندراج). چیزی که بر آن پشت گذارند و پشتی و لشن و صندلی و کرسی دسته دار... و ساده و بالش. (ناظم الاطباء):
مرد نه محتاج به یاری کس است
همت او تکیه ٔ پشتش بس است.
امیرخسرو.
|| بمجاز پشت و پناه را گویند. (غیاث اللغات). پشت و پناه. (ناظم الاطباء). || مکان بودن فقرا. (غیاث اللغات). مکان بودن فقرا، چنانکه تکیه ٔ صائب که جای پاکیزه ایست در صفاهان و مزار ایشان در آن واقع شده. (آنندراج). خانقاء و منزل دراویش و فقراو جایی که در آن به دراویش طعام دهند. (ناظم الاطباء). مجمع درویشان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دزی درذیل قوامیس عرب آرد: تَکیَّه ج، تکایا. دیر. صومعه. همچنین جایی که معمولاً از مسافران فقیر یا افرادی که توصیه شده باشند بلاعوض پذیرائی کنند...تکیه در هند و ایران و مصر مشابه زاویه در آفریقاست: و منها التکیتین الشهیرتین لمأوی الفقراء والمساکین.
... فلیشر عقیده دارد که این کلمه از «اتکا» آمده است و باید تَکیِه تلفظ شود نه تکیِّه ولی ظاهراً این نظر درست نیست به جهت آنکه جمع آن تکایاست... و این شکل جمع مخصوص کلمات مؤنث است به صورت فَعیلَه که از یک ریشه ٔبی قاعده و خارج از رسم و شرایط معمول می آید. در حالیکه جمع تَکیِه نمی تواند تکایا باشد. (از دزی ج 1 صص 149-150): در تکیه بودم که مرا گفتند آن فقیران مشتاق منتظرند. (انیس الطالبین بخاری).
در تکیه ٔ فراغت ما قیل و قال نیست
آنجا که هست بالش ما قو نمی پرد.
تأثیر (از آنندراج).
یاد حق منزل آرام وفاکیشان است
تکیه بر لطف خدا تکیه ٔ درویشان است.
(تأثیر (ایضاً).
|| محل آسایش. || حسینیه که در آن روضه خوانند. (ناظم الاطباء). جای تعزیه خوانی. جای روضه خوانی. ج، تکایا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || طاق و قبه. «؟» (ناظم الاطباء).

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است. کوهستانی و سردسیر می باشد و 550 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان درجزین است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

فرهنگ فارسی هوشیار

تکیه کلام

سخنیار

واژه پیشنهادی

گویش مازندرانی

تکیه

تکیه حسینیه

ترکی به فارسی

کلام

کلام

فرهنگ معین

تکیه

(مص ل.) پشت دادن به چیزی، (اِ.) جایی وسیع برای انجام مراسم عزا و روضه خوانی. [خوانش: (تَ یِ) [ع. تکیه]]

معادل ابجد

تکیه کلام زنان

634

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری